شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۵
من ؟
نه به گل ارکیده حساسیت دارم، نه تو گوش خواهرم لوله خودکار فرو می کنم .
نه کفش قهوه ایه ساق بلند می پوشم، نه مثل سانترا موریس وقتی میگم دوستت دارم کنار لبم تو میره.
تو 26 سالگی قصد خودکشی نداشتم ، روی گونه چپم هیچ چیزی شبیه ماه گرفتگی نیست.
نه یقه پیراهن راه راهم شماره دوزی شده ،نه مثل تواز خواب که بیدارشم چشم هام پف می کنه.
صدای خنده ام مثل قل قل آب نیست ، کتاب مدرسه ام راهم از جمعه بازار نمی گیرم.
هر روز با صابون لوکس دوش نمی گیرم، مثل دختر عرب فیلم دیشب چشم هام آبی نیست.
نه وقتی کرم 101 می زنم دستم قاچ قاچ میشه ، نه تو روز صلح 19 ساله میشم.
پدرم هیچ کتابی در مورد جهان گردی نداره ، و تو انتخابات میان دوره ای هم شرکت نکردم.
سلام.
خوبه...مبارک باشه...!
پس هنوز خودت هستی. همین که هستی باش. دست بهش نزن!
مزخرف .......چرند ...........
خوب بالاخره نگفتی شما چه جوری هستی ..
خوش اومدی به سرزمین تنهایی دوست عزیز ما.
این وب لاگ پس در واقع دو تا نویسنده داره از این به بعد؟ ..
اول تعجب کردم بعد که اسم نویسنده متن رو که دیدم متوجه شدم .. موفق باشید.
آها!
عالیه! با این اوصاف حتماْ می تونم پیدات کنم! خودت چی فکر می کنی؟!
زیبایی تو هم به همینه که فقط و فقط خودت هستی...
قدر زلا لی خودتو بدون
همه چی با خواستن یک ما هی در این زلا لی شروع می شه..
و همین که به گونه ی دیگری هستی یعنی که هستی !
و همینش زیباست...
با این اوصاف اگه مرد بودم عاشقت می شدم. البته یه مرد باهوش!
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
سلام
وبلاگ جالبی داری
منتظر نوشته های دیگرت هم هستم
می شود آیا کمی چنین باشید ؟؟؟
آخر را خوب تمام کرده بودید . سپاس .
مهم اینه که خودت باشی...
مهم اینه که " خودت " هستی!
کسی مثل هیچ کس...
با ردی از رگهای خاموش
که لخته شده است بر حلقۀ فشردۀ دستانم
نشسته ام...
هر بار که اینجا میام حتما این شعر رو دوباره می خونم خیلی زیباست ..
منتظر کار تازه ای از شما هستم دوست عزیز.
تا کی باید منتظر باشم که بیایی؟
از چیزی که هستی بنویس. نه انقدرا واضح که تو نیستم هات نوشتی!
من = یه علامت منفی که تو یه پرانتز ضرب شده
مهم پرانتزه (مرز جدایی) یا محتویاتش (من) یا کل یه طرف تساوی (دیگری)؟
خیلی وقتا نبودن ها مهم تره
دانیال دوست عزیز .. راستش آمده بودم شاید نوشته باشید و هم بگویم برای لطف همیشگی که داشتید سپاسگزارم.
منتظر حضورت هستم.