خستگی از آن چشمان باز توست و دیگر هیچ

سه شنبه ۴ مهر ۱۳۸۵

    

     خستگی از آن چشمان باز توست و دیگر هیچ 

 

      با چشمان باز تو می گویم

      که خسته نیستم هرگز، 

      این باکرۀ بی گذشت ِ امروز ِ زمان است که خسته است

      که دیگر تکرارِ پوچ ِ خود را

      بی حضورِ ‌من  پرسه  می زند و

      دست نیافتنی تر از همیشه

      از من می گذرد 

      ومرا تا ابد

      دربی وفایی دخترانه‌اش جا می گذارد...

      ...

      با چشمان باز تو می گویم

      که خسته نیستم هرگز،

      این عروس ِ سفید پوش ِ دیرروزهاست که خسته است

      که می گرید برای تاج ِ خندۀ جشن ِ شبانه اش 

      که در سکوت ِ شب شکسته شد

      از سیلی لحظه هایی که هرگز به شادی صبح نرسیدند...

      ...

      با چشمان باز تو می گویم

      که خسته نیستم هرگز،

      این بیوۀ همیشه تنهای فرداهاست که خسته است

      چرا که چهره زیبای دیروزش

      ازحسرت ِ آن عشق نافرجام لحظه های بی بازگشت 

      به یغمای دست بی رحم زندگی رفته است...

      ...

      با چشمان باز تو می گویم

      که خسته نیستم هرگز،

      من هنوز سرشارم از بودن

      و هنوز بر لبۀ تلخ ِ التهاب ِ این زندگی

      و درازدحام این چشمان باز

      و لحظه هایی که دیگر به هیچ می مانند

      با اشتیاق به انتظارایستاده ام...

      ...      

      با چشمان باز تو می گویم

      از تنهایی این چشمان بسته

      بی نیاز از تمام آنچه هست

      و آنچه از من دریغ گشت

      که خسته نیستم هرگز،

      چرا که این مردۀ پوسیدۀ من

      تنها چیزی که نمی فهمد خستگی‌ست...

 

 

 

نظرات 46 + ارسال نظر
صحرا چهارشنبه 5 مهر 1385 ساعت 00:46 http://eross.blogsky.com

جناب دانیال ممنون که یاد من هستید گاهی و خیلی مزه داد بعد از این همه مدت قطعه قشنگتان.
چه خوب که خوب می نویسید.
وممنون.

صحرا چهارشنبه 5 مهر 1385 ساعت 00:48 http://eross.blogsky.com

یه چیزی هست همه این جور وقتا می نویسن. چی!! آها٬ اولم. خب منم آخرم .اما

الهام چهارشنبه 5 مهر 1385 ساعت 13:22 http://elhamr.blogfa.com

تضاد محض!
خیلی از لحظات زندگی هم از متناقض ها بهره برده
.
زنده ماندن در مرگ
مردن در مسیر زندگی

.
چشمان بازی که با بسته بودنشان هم همان دیده می شود

بوف بصیر پنج‌شنبه 6 مهر 1385 ساعت 01:30

راست می گویی. مرده خستگی چه می فهمد! خستگی برای زندگان است. اما به هر حال از او دلخور نباش! سرنوشتِ بی بازگشتِ او همین است. دست خودش نیست!

پر پنج‌شنبه 6 مهر 1385 ساعت 03:17 http://dustdashtani.blogfa.com

کار خوبی بود دانی.

ستاره شمال جمعه 7 مهر 1385 ساعت 09:41 http://yademan.persianblog.com

تو خسته نیستی هرگز
ولی او .... چرا سخت خسته است ؟

شبگرد جمعه 7 مهر 1385 ساعت 13:19 http://www.c-g.blogfa.com

خسته نیستم هرگز
ولی رنجورم از روز های که گویا خسته خواهم بود از این تکرار
و من باز می اندیشم
چه خواهم کرد بی تو با این چشمان.....
...
شما دیر می نویسید اما شکو هش همه فا صله را پر می کند.

سیمین روزگرد جمعه 7 مهر 1385 ساعت 13:46 http://ghamnamecimin.myblog.ir

سلام...
فکر می کنم دفعه ی قبل که به شما سر زدم اسمم رو وارد نکرده بودم...
تو خسته نیستی...من هم در وجودم خستگی احساس نمی کنم
اما...
چرا بقیه؟!چرا همه خسته اند؟!
قربانت:سیمین

مترسک آبی جمعه 7 مهر 1385 ساعت 15:53 http://abitarinmatarsak.blogfa.com

...
حرف دلم چه نزدیک بود ...
با چشمان باز تو می گویم

که خسته نیستم هرگز،

این بیوۀ همیشه تنهای فرداهاست که خسته است

چرا که چهره زیبای دیروزش

ازحسرت ِ آن عشق نافرجام لحظه های بی بازگشت

به یغمای دست بی رحم زندگی رفته است...

سایه جمعه 7 مهر 1385 ساعت 16:37 http://www.hashour.blogfa.com

سلام...ممنون که لینکم کردین. و چه خوب که جایی در این شعر خواندم «من خسته نیستم...». کاش من هم یاد بگیرم و خسته نباشم!

آبی ِمن جمعه 7 مهر 1385 ساعت 16:39 http://forbiden.persianblog.com

و من از چشمهای همیشه بسته ء تو می گویم و از خستگی ِ چشمانی که بی حضور ِ تو دیگر نخفت ...

ماهور جمعه 7 مهر 1385 ساعت 17:34 http://sunshine-111.blogfa.com

این روزها که می گذرند ..

(من هنوز سرشارم از بودن
و هنوز بر لبۀ تلخ ِ التهاب ِ این زندگی
و درازدحام این چشمان باز
و لحظه هایی که دیگر به هیچ می مانند
با اشتیاق به انتظارایستاده ام..)
این بخش رو بیشتر دوست داشتم گویی روبروی زمان ایستاده
و حرف میزند.چه حسرتی داشت این روزها، این امروز و دیروز و فردایی که نیامده است ..
دانیال عزیز دوست خوبم، شعر هایت را همیشه با اشتیاق خوانده ام و کامنتهایت که دقت نظر تو را می رساند همیشه مرا همه جا خوشحال میکند.
دستانت جاری دوست من.

ساسان زند جمعه 7 مهر 1385 ساعت 17:39 http://sasans.blogfa.com/

--------------------------------------------------------------------------------
" با تو ؛



نامت

را

می گذارم ابتدای سطر

با لحن

تو

می خوانم ،

ساده



می گویم



به تو



می اندیشم

.


تلواسه جمعه 7 مهر 1385 ساعت 19:58 http://http://talavaseh.persianblog.com/

سلا م .ممنون ازحضورت . این بیوه گرگ ...بی غم ...بدرود

امیراحمد جمعه 7 مهر 1385 ساعت 22:53 http://oham.blogfa.com

شعر و خوندم ۳ بار! لذت برم بی حساب... دمت گرم ریفیق!!!

لاله شنبه 8 مهر 1385 ساعت 09:01 http://laleh66.persianblog.com

نمی دونم چرا با خوندنش یاد این شعر افتادم:

آنها که می خواستند مرا زخم زنند
تو را مجروح کردند
و بیخوابی ات،
تاوان شهامت ات شد.
ظهر داغ پیشانی ات را با سایه خواهم پوشاند
تا از هر آنچه تو نیستی
مطهر شوم.
رد پایم را دنبال کنید
رد گامی جگر سوز را
که به ریشخند لبخندم نشسته است.
حسادت
کنون به جائی که من در آوازم
دندانهایش را از خشم به هم می ساید.
عشق زندگی سایه واری عطایم کرد
جامه هائی پوچ که مرا دنبال می کنند
لنگان
چونان مترسکی
با تسخیری خونین.

رزا شنبه 8 مهر 1385 ساعت 10:49 http://sura.persianblog.com

حرکت عجیبی داشت نوشته ات در زمان و در من شاعر
زیبا بود می رم بقیه رو هم بخونم

شبگرد شنبه 8 مهر 1385 ساعت 11:29 http://www.c-g.blogfa.com

دوست دارم بیایید نوای سه تارم را بشنوید.........

صبا شنبه 8 مهر 1385 ساعت 13:43 http://kouli.blogsky.com

که تا هنوز....!

مسافر شنبه 8 مهر 1385 ساعت 14:28 http://www.paeeze83.blogfa.com

حضور سبزت را سپاس
لذتی بردیم به غایت
از این همه زیبایی
بدرود

بانوی ماه شنبه 8 مهر 1385 ساعت 16:13 http://banooyemah.blogsky.com



سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...

نادو یکشنبه 9 مهر 1385 ساعت 01:14 http://www.nadoo.persianblog.com

به دل می نشیند عمیقا
این فریاد!

شبلی یکشنبه 9 مهر 1385 ساعت 08:35 http://sheblie.blogfa.com

حالا دیگر خسته تر از آنم که خسته نبودن را بستایم!

مانی دوشنبه 10 مهر 1385 ساعت 08:45 http://myphotographs.blogfa.com

سلام دوست عزیز وبلاگ پر محتوای شما رو دیدم
قلم زیبایی داری بهت تبریک میگم.
خوشحال میشم به My Camera سر بزنی.
ارزومند ارزوهات .
مانی


ساسان زند چهارشنبه 12 مهر 1385 ساعت 19:33 http://sasans.blogfa.com/




بیدارشو



بیدار شو
ترانه خفته بر زبانم ،
کدام
هجوم بر گرفته از خلوت
فاصله های
تردید
ترا زه من جدا می کند به
هنگامی که این چنین بر مدار منی
ستاره خاموشم .
دیگر دریغی
ندارم
این پرده های شب بر
چشمان توست
که راه کور می کند
به هجوم
روز .
تو را توانی مانده ؟
برخیز
وبر این
واهمه پیچش های بی رنگ فرش بافته شده به رنج ،
بیداری
را حوالتی ده بر
نوازش نور .
چیزی نمانده
به شبانه ی
که دل به سحر می دهد
بیدار شو
.



مهناز یوسفی چهارشنبه 12 مهر 1385 ساعت 20:19 http://www.vapasinkalam.blogfa.com

سلام..
تاکید شما روی جمله ی با چشمان باز تو می گویم

که خسته نیستم هرگز،

باعث شده بود خیلی از جاهای دیگه کار که این قابلیت رو داشت که ازش لذت ببریم کمرنگ بمکونه.واژه های:خسته...تکرار...زمان که خسته است...نرسیدن به صبح..و از این قبیل هارمونی ای توی کار بود که اگر به طور عمد آورده بودید تا ریتم کار کند جلو برود باید بگم موفق بودید اما این روال شاید اوایل ما را آرام راه میبرد ولی با ادامه اش کمی به خستگی مخاطب می انجامید و این را شاید تکرار واژه هایی از این قبیل موجب میشد که البته خیلی جالبه چون هدف شما هم همین باید بوده باشه ...
و اینکه شما سلامت زبانی رو خیلی حفظ کردین توی کار که نمیگم بده اما میتونه مشکل ساز بشه در کارهای بعدیتون.موفق باشین.

امید پنج‌شنبه 13 مهر 1385 ساعت 10:17 http://firstrend.blogfa.com

سلام
حالی می کنی با تسخر زدن به زمان! (خستگی از ... و جمعه ای که شنبه اش ...) شعر خیلی قشنگی بود. لذت بردم!
قبلا فکر می کردم که زندگی در حال یعنی فکر نکردن به آینده ولی بعدا فهمیدم که علاوه بر آن یعنی فراموشی گذشته!
همیشه شاد زی!

سیمین روزگرد جمعه 14 مهر 1385 ساعت 14:20 http://ghamnamecimin.myblog.ir

....

ماهور جمعه 14 مهر 1385 ساعت 20:15 http://sunshine-111.blogfa.com

دانیال عزیز.. آمدم شاید نوشته باشید اما منتظر شعر ها و نوشته های خوب شما هستم دوست من.

سلام خوبی ؟....هنوز هستم و هنوز میل به فریاد کشیدن دارم ولی خسته از انتظار برای رفیقی که بیاید برای هم سفرگی در شب نشینی من و دلتنگیها......

خاتون یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 21:05 http://khabhayam.persianblog.com

.........

تلواسه یکشنبه 16 مهر 1385 ساعت 22:36 http://talavaseh.persianblog.com/

پنجره ام نیمه بازاست .بدیدارم بیا

ماهور جمعه 21 مهر 1385 ساعت 11:59 http://sunshine-111.blogfa.com

جستجو درمطالب وبلاگها یا دزدی اینترنتی!
مگر فرقی هم دارد؟ پشت این دیوارها کسی گوش ایستاده !
اتفاقی که برای نوشته هایم افتاد!

دانیال دوست خوبم منتظر شما هستم.

ماهور پنج‌شنبه 27 مهر 1385 ساعت 17:55 http://sunshine-111.blogfa.com

(خوانش نوشته ها و شعر های ماهور: از اردی بهشت 84 تا مهر85 )

با این عنوان به روز هستم.
دانیال عزیز دوست خوبم منتظر شما هستم.

بوف بصیر جمعه 5 آبان 1385 ساعت 12:16 http://boofbasir.persianbog.com

بعضی وقت ها می آیم و سر می زنم. خیلی وقت است که به روز نشده ای. بهروز باشی!

نادو شنبه 6 آبان 1385 ساعت 14:20 http://nadoo.persianblog.com

هنوز که آپدیت نشده اینجا. امید که خوب باشی .
و امید به نوشته های تازه...

نوار چسب پنج‌شنبه 11 آبان 1385 ساعت 02:45 http://banderole.blogspot.com

من که چشم بستم بر چشمان بازش...

ماهور پنج‌شنبه 11 آبان 1385 ساعت 18:10 http://sunshine-111.blogfa.com/

دانیال عزیز دوست خوبم چقدر جای شعرهای خوبت خالیست.

زهرا سه‌شنبه 30 آبان 1385 ساعت 19:37 http://www.shahraheeshghzahra.blogfa.com

سلام
وب زیبایی دارین امیدوارم موفق باشین
به شاهراه عشق من هم سر بزنید خوشحال می شم
بدرود دوست عزیز

بوف بصیر چهارشنبه 1 آذر 1385 ساعت 19:15 http://boofbasir.persianblog.com

خیلی وقت است به روز نکرده ای.

لاله یکشنبه 5 آذر 1385 ساعت 13:22 http://laleh66.persianblog.com

انتظارت را تا پایان پاییز خواهم کشید و بعد تنهایی هایم را شماره می کنم...

سلام خوبین ؟.......شما اینجا آپ نمیکنی یا اصلا آپ نکردی این چند وقته ؟.....به مام سر بزن خوشحال میشم.....

ستاره شمال جمعه 24 آذر 1385 ساعت 21:28 http://yademan.persianblog.com

سلام من چرا اینجا رو گم کرده بودم ؟

صبا چهارشنبه 29 آذر 1385 ساعت 10:42 http://kouli.blogsky.com

چشمهایش.....

سارا جمعه 1 دی 1385 ساعت 03:37 http://inbus.blogspot.com

من گمونم اینجا قبلا اومده بودم .آشنا میزنی

صبا چهارشنبه 6 دی 1385 ساعت 16:27 http://kouli.blogsky.com

نگو که تو هم جا مانده ای...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد